محل تبلیغات شما



داستان درگذشت مهندس کریم_ساعی، پایه گذار جنگلداری علمی در ایران در سانحه سقوط هواپیما و داستان عجیب آن!

در دوران نوجوانی، از آنجا که خواهرم و همسرش در شیراز زندگی می‌کردند، زیاد به شیراز می‌رفتم. 
یکی از این بارها در بازگشت از شیراز چند دقیقه‌ای به پرواز مانده بود که مردی با کت و شلوار اتوکشیده بالا آمد و رو به مسافران گفت: مسافران عزیز! من مسئولیتی در سرجنگل‌داری کشور دارم و چند ساعت پیش به من خبر دادند یک هیئت خارجی مهم مرتبط با کارم به تهران آمده‌اند و قصد مذاکره و انعقاد قرارداد دارند و حضور من در این مذاکرات و بازدیدها ضروری است. از طرفی هواپیما هم جای اضافه ندارد. هر‌کس که بلیت خودش را به من بدهد، من همین الان هزینه بلیت برگشت و یک هفته اقامت و تفریح در بهترین هتل شیراز را به او می‌دهم.
من کتم را روی دستم انداختم، بلند شدم و گفتم: من بلیتم را به شما می‌دهم، از لطف شما هم ممنونم؛ من خواهرم اینجاست و به هتل و هزینه‌های دیگر احتیاجی ندارم؛ شما به کارتان برسید. خلاصه هر‌چه آن مرد اصرار کرد، من چیزی قبول نکردم و به منزل خواهرم برگشتم.
چند ساعتی که گذشت، رادیو با قطع برنامه‌های خود اعلام کرد: هواپیمای حامل تعداد زیادی از هم‌وطنان که از شیراز به تهران در حرکت بود، سقوط کرده و تمام مسافران از جمله مهندس ساعی، رئیس سازمان سرجنگل‌داری کشور و بنیان‌گذار بسیاری از پارک‌ها، باغ‌ها و جنگل‌های کشور کشته شده‌اند.حالا من برای همیشه تأسف می‌خورم که چرا با دادن بلیت خودم به آن مرد که بعد از مرگش فهمیدم چه خدمات بزرگی به سرسبزی و آبادانی کشور کرده است، باعث شدم کشورم از خدمات او محروم شود و من زنده بمانم.‌

این مطلب خاطره‌ای بود از دکتر محمدابراهیم باستانی_پاریزی که در آن زمان نوجوان بودند ولی بعدها خودشان نیز یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ماندگار در ادبیات و تاریخ کشورمان شدند.


به گمانم اغلب مخاطبین  دنیای مجازی ام این نوشته ی علمی را مطالعه و سخت بدان اعتماد کرده و باور نموده اند چراکه از ساعت یک شب به بعد هیچکس آنلاین نیست.

مطلب:  

"بیداری شبانه موجب کاهش عمر   و بیماری  هایی از قبیل ریزش مو و چروک پوست و. می شود."

پی نوشت۱: خوبه خوشبحالشون

پی نوشت۲: اغلب علما و نوابغ یک شب به بعد بیدار بودند. (قال ترانه علیه السلام )

پی نوشت ۳: بزودی مادرنازنینم  این پست را خوانده و نظری در خور شان نثار بده خواهند کرد ؛ اینگونه که "تو مگه درس نداری!! " + چهره ای که از پس فرسنگها فاصله کاملا برای بنده قابل حدس است

پی نوشت نهایی: حسش نیست.

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دهه فجر